سجاد ، جوانی ۳۱ساله و معلول جسمی حرکتی است او از بیماری قلبی رنج می برد، همسرش نیز معلول جسمی حرکتی است آنها اجاره نشین و در یک خانه ی کلنگی زندگی می کنند با این حال او یک پدر است و یک فرزند پسر دارد و برای تامین نیازهای خانواده اش باید تلاش کند.آنها […]

سجاد ، جوانی ۳۱ساله و معلول جسمی حرکتی است او از بیماری قلبی رنج می برد، همسرش نیز معلول جسمی حرکتی است آنها اجاره نشین و در یک خانه ی کلنگی زندگی می کنند با این حال او یک پدر است و یک فرزند پسر دارد و برای تامین نیازهای خانواده اش باید تلاش کند.آنها برای بهتر شدن زندگی شان با اندک سرمایه ی که داشتندو گرفتن پول دستی از آشنایان یک نانوایی باز می کنند و مشغول به کار می شوند . همه چی داشت خوب پیش می رفت تا اینکه با بدتر شدن اوضاع بیماری قلبی سجاد کلیه هایش هم  از کار می افتدو  سجاد باید دیالیز شود آنها برای تامین هزینه های درمان مجبور به فروش لوازم نانوایی می شوند و مغازه را پس می دهند.

با خانه نشینی سجاد زندگی شان به سختی می گذرد و همسرش برای گذران زندگی مجبور به کار می شود و  تنها کاری که از دستش بر می آمد بافتن لیف حمام  و دست فروشی کنار خیابان بود تا هزینه های خورد و خوارک شان را تامین کند، زندگی شان روز به روز سخت تر می شود و طلب کارها از سجاد شکایت می کنند و او را با آن اوضاع وخیمش  با مبلغ ۶۸میلیون تومان روانه زندان می کنند .

ستاد دیه ی استان پس از بررسی پرونده و در نظر گرفتن شرایط خاص سجاد با پرداخت مبلغ ۶۸میلیون تومان آن را از زندان آزاد و به آغوش گرم خانواده اش بازمی گرداند .